کد مطلب:33497 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:177
بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین در نوبت پیشین گفتیم كه وقتی به قرآن و كلمات بزرگان دین رجوع می كنیم، درمی یابیم كه در كنار ستایش هایی كه از انسان شده، اوصاف مذمومی نیز به وی نسبت داده شده است. این اوصاف به نحوی ذكر شده اند كه گوئی همواره همراه مجموع انسانها هستند و از آنها سلب شدنی نیستند. طبع و ذهن ستایش پسند آدمیان از این گونه اوصاف البته ارضاء و اشباع نمی شوند و می كوشند تا آنچه را كه مذموم است، معدوم نیز بپندارند. یعنی آدمیان تصور می كنند كه آنچه نباید باشد، گویی نیست، یا اندك و نادیدنی است. در حالی كه در كلمات بزرگان دین بر این جوانب وجود انسان تاكیدی رفته است كه مجال چنان تصورهایی را نمی دهد. [صفحه 68] یعنی آن بزرگان این امور مذموم را موجود می نمایانند و نه تنها آنها را نادیده نمی گیرند كه می كوشند جای حقیقی شان را نیز به آنها بدهند و آدمیان را به وجود آن امور متذكر سازند. گفتیم كه آدمیان اگر این معنا را از طریق شریعت هم در نیابند، می توانند آن را با مراجعه به حیات بلند جمعی بشر دریابند و تصدیق كنند. تاریخ گذشته ی بشر، تاریخ ماست، نه تاریخ دیگرانی كه غیر ما بوده و ساختمانی متفاوت با ما داشته اند. در واقع پاره ای از وجود ما در زمان گذشته نهاده شده است و پاره ای از آن امروز بالفعل موجود است و پاره ای دیگر نیز در آینده تحقق خواهد یافت. یعنی گویی در طول تاریخ یك موجود است كه عمر می كند و تحول می یابد. به بیان دیگر تاریخ آدمیان، تاریخ آدمیت است و اگر چه بر آدمیان زمان بلندی گذشته است و در میان شان اختلاف و تنوع فراوانی وجود دارد، اما سرشت شان آنچنان مشترك و مشابه است كه گویی به وجود واحد موجودند و حیات و سرگذشت واحد دارند. بنابراین نباید از گذشته ی بشر چشم پوشید، یا آن را طرد و تقبیح كرد. سخن این نیست كه آدمیان بدی ها را تقبیح نكنند، یا در زندگی مختارانه شان به نیكی ها رو نیاورند. بلكه نكته این است كه اگر به واقع به سرگذشت حقیقی آدمیان نظر كنیم، خواهیم دید كه علی رغم این تقبیح ها، و محكوم كردن ها و علی رغم وجود پاكان و بزرگان و مصلحان و علی رغم آنكه رسولان خدا، آدمیان را به اعمال نیك ترغیب كرده اند، آدمیان هیچ گاه از ظلم و غصب و تباهی و زشتی تهی و بركنار نبوده اند. اگر این معنای غیر قابل انكار را تصدیق كنیم، آنگاه باید در انسان شناسی مان برای این گونه اوصاف و افعال جای خاصی باز كنیم. یعنی نباید آدمیان را مطابق میل و شناخت محدود خود ببینیم و توصیف كنیم، بلكه باید آدمیان را در آینه ی تاریخ بنگریم و چگونه بودن آنان را از آن مكتب بیاموزیم و تعریف مان را چنان تنظیم كنیم كه با این حیات واقعی و تحقق یافته، انطباق پیدا كند.
درس سوم 68/11/20
صفحه 68.
انسان همان است كه در ظرف تاریخ محقق شده است
تاریخ بشر در مجموع یك نمونه خالص است
طبیعی بودن اعم از خوب یا بد بودن است
طبیعی بودن مجموع تاریخ آدمیان با اختیار منافات ندارد
مساله جبر و اختیار غیر از قضا و قدر است
اختیار مربوط به افعال انسان است و تقدیر مدیریت خداوند در این عالم
مسیر تاریخ بشر مختارانه و موافق تقدیر الهی است
انسان در دایره ی محدود اختیارش حقیقتا می تواند مختار باشد
اختیار غیر از آزادی اراده است
در عالم هیچ موجود آزادی وجود ندارد لذا آزادی اراده هم نداریم
اختیار، مقهور غیر نبودن است، نه آزادی اراده
معنای مختار بودن خداوند
تحقق اختیار در گرو شناختن مرزهای خودی و بیگانه است
انواع بیگانه ها
تحقق حقیقت اختیار نادر و سخن از آن فراوان است